۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

در مورد نژاد پرست بودن اسراییل کمی گیج شدم در اسراییل عربها و مسلمانان میتوانند به همه مقامات حتی در ارتش و به ریاست جمهوری دست یابند ژنرال العیذر وزیر صنایع اسراییل که نظامی هم هست یک عرب عراقی الاصل و حتی زبان مادری اش عربیست , در پارلمان نمایندگان عرب و حتی درارتش افسران عرب مانند همین ژنرال العیذر وجود دارند ولی در ایران در قانون اساسی صریحا ذکر شده ریاست جمهوری مختص مسلمان و آنهم فقط شیعه دوازده امامیست و در ارتش و سپاه حتما باید مسلمان باشند و درارتش و سپاه حتی یک سنی امکان استخدام ندارد ! پس کدام نژاد پرستند ? اسراییل یا ایران ? در اسراییل کلیه مذاهب آزادند ولی در ایران بهاییان حتی در تدفین مردگان خود مشکل دارند و فرقه پست و ضاله بشمار میروند حتی در مورد ادیان مجاز مثل مسیحیت جرمی بنام " تبلیغ مسیحیت " وجود دارد ! دوست عزیزحال که ایرانی بودن شما بر همه چیزتا ن میچربد و نام بردن خلیج عربی بجای فارس و ادعای مالکیت جزایر سه گانه را از طرف تمام کشورهای عربی حتی سوریه میبینید و تجاوز به دختر و پسر هموطن خود را بدست جمهوری عربی اسلامی ایران دیده اید بهتر نیست انرژی خود را صرف کوبیدن رژیم ایران و نه اسراییل دمکراتی که مورد دشمنی عربها هست بکنید ?اسراییل بقدر کافی در میان عربها دشمن دارد که اگر خطایی کرد مچش را بگیرند هر چند از تمامی کشورهای عربی آزادتر و دارای دمکراسیست , ادعای نژاد پرستی اسراییل فقط حامیانی چون احمدی نژاد دارد که ثمره دولت او چیزی جز تبعیض بین مذاهب مردم ایران و تجاوز به دختر و پسر ایرانی در زندانهای خود نیست .

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

اردوگاههای مرگ







فاجعه هولوکاست | بنیاد ید و شم | شعر یک کودک

هولوکاست - شــــــوآ هولوکاست - شــــــوآ

بخش دوازدهم
اردوگاههای مرگ


نخستین اردوگاه که آلمانی ها در خاک لهستان برپا کردند تا در آنجا یهودیان را در تعداد بسیار زیاد و به شیوه سریع و ماشینی به قتل برسانند و اجساد آنها را در کوره های آدم سوزی به خاکستر مبدل سازند، در مکانی به نام «خلمنو» (CHELMNO) برپا گردید. انتقال یهودیان به «خلمنو» و کشتار همگانی آنان از 8 دسامبر 1941 آغاز شد و تا ژانویه 1945 به صورت منظم و سازماندهی شده و بدون وقفه ادامه یافت.
هزاران نفر یهودیانی را که در گتو شهر «لودج» متمرکز کرده بودند به «خلمنو» منتقل می ساختند، به آنها دستور می دادند لخت شوند، لباسهایشان را در گوشه ای انبار می کردند تا سر فرصت اشیاء گرانبها را برای خود بردارند وسپس آنها را سوار کامیونهای ویژه ای می کردند که لوله گاز کاربوراتور کامیون به داخل انبار کامیون (که یهودیان را در آنجا چپانده بودند) منتهی می شد. کامیون به سوی قبرستانی که از پیش در داخل جنگل احداث شده بود حرکت می کرد و تا هنگامی که به مقصد می رسید، همه افراد نگون بخت به علت استنشاق گاز خفه شده بودند و مأموران هیتلری اجساد آنان را در لایه لایه روی تیرهای چوبی قرار می دادند و آن را به آتش می کشیدند تا اجساد به خاکستر مبدل شود.
در این اردوگاه سه کامیون خفه کننده وجود داشت که توسط آنها حدود 300 هزار نفر یهودی و 50 هزار نفر کولی در طول سالهائی که «خلمنو» برپا بود با این شیوه شیطانی کشته و سوزانده شدند. تنها سه نفر یهودی توانستند از این اردوگاه بگریزند و ماجرای این جنایات دهشتناک را به حافظه تاریخ بسپارند. آلمانی ها پیش از سوزاندن اجساد، حتی روکش های طلا را هم از دندان های مقتولین بیرون می آوردند.

یهودیان را گروه گروه از گتوها و بازداشتگاهها با قطار به ارودگاههای مرگ انتقال می دادند
یهودیان را گروه گروه از گتوها و بازداشتگاهها با قطار به ارودگاههای مرگ انتقال می دادند

پس از آنکه طرح منظم نابودی یهودیان در کنفرانس «وانزه» به تصویب رسید و به مرحله اجرا گذاشته شد، به دستور دولت آلمان سه اردوگاه دیگر نیز برای کشتن و سوزاندن یهودیان برپا گردید. هر سه اردو در مجاورت راه آهن برپا شد تا سریع تر بتوان یهودیان را از سراسر لهستان و حتی کشورهای دیگر به آنجا فرستاد.
اردوگاه «لوج» (LODZ) در ماه مارس 1942 برپا شد و از بهار 1943 برای آنکه آثار قتل عام را پنهان کنند، شروع به سوزاندن اجساد قربانیان (به جای دفن آنها) کردند. دومین اردوگاه مرگ «سوبی بور» (SOBIBOR) نام داشت که از ماه مه تا ماه ژوئیه 1942 و سپس از اکتبر 1942 تا اکتبر 1943 یهودیان را در آنجا می کشتند. اردوگاه سوم «تربلینکا» (TREBLINKA) نامیده می شد که یهودی کشی در آن از ژوئیه 1942 آغاز شد و تا اوت 1943 ادامه یافت.
آلمانی ها تصمیم داشتند هر چه زودتر کار قتل عام همه یهودیان اروپا را به انجام برسانند.
در هر یک از این اردوگاهها شمار مأموران آلمانی حدود 30 نفر بود و نیروهای کمکی آنان را یهودستیزان اوکراینی تشکیل می دادند که در آرزوی نابودی یهودیان با هیتلر همنوا بودند.
در هر سه اردوگاه، در همان ساعات نخستین ورود قطار و آوردن قربانیان، زنان و کودکان و مردان را مستقیما به قتلگاه می فرستادند. در این سه اردوگاه در طول جنگ جهانی دوم جمعا 7ر1 میلیون نفر یهودی قربانی شدند که بخش بزرگ آنها از اهالی لهستان بودند.

نازیها در کشتن یهودیان آنقدر شتاب داشتند که پیش از برپائی حمامهای گاز خفه کننده، آنها را در صندوق کامیونهای ویژه که لوله اگزوز کامیون به آن وارد میشد متمرکز میساختند وخفه میکردند
نازیها در کشتن یهودیان آنقدر شتاب داشتند که پیش از برپائی حمامهای گاز خفه کننده، آنها را در صندوق
کامیونهای ویژه که لوله اگزوز کامیون به آن وارد میشد متمرکز میساختند وخفه میکردند

مأموران آلمانی فرستادن یهودیان از گتوها و مراکز محصور به اردوگاههای مرگ را بسیار دقیق برنامه ریزی کرده و با اشتیاق زیاد انجام می دادند. این مأموریت کاری پیچیده بود که همکاری و همآهنگی لوجستیک بین واحدهای نظامی و سازمان های غیرنظامی را الزامی می ساخت. سازمان کل راه آهن آلمان بخش عمده ای از قطارهای خود را به انتقال یهودیان از نقاط مختلف اروپا به اردوگاههای مرگ اختصاص داده بود.
آلمان ها همچنین تلاش می کردند مقصد نهائی قطارها را پنهان کنند و یهودیان را در مورد مقصود واقعی خود فریب می دادند. آلمان هیتلری از یک سو مایل نبود ملت های جهان به توطئه شیطانی نابودی یهودیان پی ببرند- و همزمان نمی خواست یهودیان بدانند که به قتلگاه فرستاده می شوند، تا مقاومتی نکنند.
بی تردید، «آشوویتس» (AUSCHWITZ) بزرگترین و مجهزترین اردوگاه مرگ بود که آلمان ها در طول جنگ جهانی دوم برای نابودی هرچه سریعتر یهودیان برپا کردند. «آشوویتس» نیز همانند اکثر اردوهای دیگر مرگ و یهودی کشی، در خاک لهستان برپا شد، زیرا آلمان ها از همکاری گسترده یهودستیزان لهستانی برخودار بودند و اطمینان داشتند که حتی اگر یهودیانی بخواهند از اردوگاه بگریزند تا شاید خود را از مرگ نجات دهند، افراد محلی لهستانی آنها را دستگیر گرده و به ارتش آلمان تحویل خواهند داد.
آلمانی ها در این اردوگاه همه وسائل لازم را برای خفه کردن یهودیان و سوزاندن اجساد آنها برپا ساختند.
برای خفه کردن این نگون بختان، آلمانیها از گاز سیکلون- ب (Zyklon B) استفاده می کردند که آن را پیشتر به روی اسیران روسی آزمایش کرده و از نتیجه آن بسیار راضی
بودند. در «آشوویتس» چندین حمام گاز خفه کننده احداث کرده بودند که قربانیان را به بهانه آنکه باید حمام کنند، لخت وارد آنجا کرده و سپس گاز سیکلون را از دوش ها وارد فضای بسته آنجا می کردند و یهودیان با عذاب بسیار جان می دادند. اجساد مقتولین به کوره های آدم سوزی منتقل می گردید تا به خاکستر مبدل شود.

اجساد قربانیان حمامهای گاز و دیگر مقتولین را در این کوره ها میسوزاندند و خاکستر می کردند
اجساد قربانیان حمامهای گاز و دیگر مقتولین را در این کوره ها میسوزاندند و خاکستر می کردند

بازده اردوگاه مرگ «آشوویتس» آنقدر برای آلمانی ها رضایت بخش بود که پس از مدت کوتاهی یک کارخانه دیگر آدم کشی در کنار آن به نام «بیرکناو» (BIRKENAU) برپا ساختند و از ماه مارس 1942 قتل عام یهودیان در این اردوگاه نیز آغاز گردید. در «بیرکناو» جمعا چهار حمام گاز خفه کننده احداث شده بود که آنجا را عملا به یک کارخانه بزرگ انسان کشی مبدل ساخت. یهودیان را از سراسر اروپا با قطار به آنجا حمل می کردند و اکثر آنها بلافاصله به حمام های گاز سیکلون ب فرستاده می شدند. ولی عده معدودی نیز موقتا از مرگ نجات می یافتند، زیرا چون قدرت بدنی کافی داشتند و سالم به نظر می رسیدند، برای انجام خدمات مختلف در داخل اردوگاه به کار گرفته می شدند و یا به کارخانه های مهمات سازی که در اطراف اردوگاهها برپا شده بود اعزام می گردیدند و به کار اجباری می پرداختند.
برخی از این نگون بختان نیز برای اجرای آزمایش های پزشکی گزیده می شدند. برخی پزشکان ددمنش آلمانی، آزمایش های بسیار خطرناک خود را روی این گونه قربانیان انجام می دادند.هنگام اجرای عمل جراحی آزمایشی، معمولا از بیهوش کردن قربانی خودداری می ورزیدند تا آزمایش آنان در شرائط «واقعی تری» انجام گیرد. یکی از این پزشکان جنایتکار فردی به نام دکتر «یوزف منگله» (Josef Mengele) بود که پس از جنگ جهانی و تسلیم شدن آلمان، به آمریکای جنوبی گریخت و شایع است که چند سال پیش مرد و از چنگال عدالت گریخت.
در بهار و تابستان سال 1944 ، در همان ایامی که نخستین آثار شکست آلمان نازی در جبهه ها به وضوح احساس می شد، یهودی کشی در دو اردوگاه مرگ «آشوویتس» و «بیرکناو» شدت گرفت، زیرا یهودیان مجارستان و یهودیان گتوی «لودج» به این کارخانه آدم کشی فرستاده شدند و همدستان هیتلر عجله داشتند هر چه زودتر آنها را نابود کنند.
در طول سال های جنگ، حدود یک میلیون و صد هزار نفر یهودی در «آشوویتس» و «بیرکناو» به قتل رسیدند و همراه با آنان حدود 70 هزار نفر پارتیران لهستانی، 250 هزار نفر کولی و حدود 150 هزار نفر از اسیران جنگی شوروی و شماری از شهروندان کشورهای دیگر نیز در آنجا بیرحمانه کشتار شدند.

نمونه دیگری از آزمایشهای ضد بشری نازیها  که قربانیان را بدون بیهوشی جراحی میکردند تا ظاهرا آزمایش واقعی تر باشد نمونه ای از آزمایشهای حیوانی به روی افراد اردوگاههای مرگ نازی بدون داروی بیهوشی
نمونه دیگری از آزمایشهای ضد بشری نازیها که قربانیان را بدون بیهوشی جراحی میکردند تا ظاهرا آزمایش واقعی تر باشد نمونه ای از آزمایشهای حیوانی به روی افراد اردوگاههای مرگ نازی بدون داروی بیهوشی

بالای صفحه | چاپ کنید

استفاده از این مطالب با ذکر ماخذ آزاد است

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

ازدواج مردان شانزده تا سی و شش ساله فلسطینی با دخترکان شش تا ده ساله

آیا میتوانید باورکنید؟ ازدواج مردان شانزده تا سی
و شش ساله فلسطینی با دخترکان شش تا ده ساله

19 اوت 2009

دخترکی که درسن ده سالگی درغزه به خانه شوهرمیرود







چند روزی است که کاربران ایرانی از سراسر جهان عکس هائی را برای "همدمی" می فرستند که ادعا شده مربوط به ازدواج مردان 16 تا 36 ساله عرب اهل نوار غزه با دخترکان 6 تا 10 ساله است.
در خبر که از یک تارنمای آلمانی نقل شده، آمده است که سازمان تروریستی حماس برای 450 نفر فلسطینی که سن آن ها بین شانزده تا سی و شش سال است جشن عروسی مشترک ترتیب داده و ضیافت بسیار مفصلی نیز برای آن ها گرفته است.
عکس ها را به دقت مشاهده کردم و برایم باور کردنی نبود. در چهره برخی دخترکان به دقت نگریستم و دلم به درد آمد. در صورت یکی از آن ها نگرانی عمیقی دیده می شد، گرچه بسیار تردید دارم که او به راستی درک می کرد که به سوی چه سرنوشتی می رود. دخترک دیگری با غرور و شادمانی به این جریان می نگریست.
گفتم شاید عکس ها را فتومونتاژ کرده اند. با ذره بین های بسیار قوی و برنامه های کامپیوتری مناسب آن ها را بازرسی کردم ببینم آیا واقعا مونتاژ شده و یا حقیقی است. همه شواهد نشان می داد که حقیقی است. دخترکان لباس عروسی پوشیده و گل به دست گرفته، دست در دست مردان جوان که آن ها هم لباس دامادی پوشیده اند در یک صف گام بر می داشتند. گفتم شاید این دخترکان ساقدوشان عروس های واقعی باشند که در اسلام قرائت حماس شاید نشان دادن عروس در ملاء عام حرام است و از این رو تنها ساقدوش ها را که سنشان پائین تر از ده سال است و هنوز محرمیت درباره آنان ممکن است مطرح نباشد، دست در دست تازه دامادها نشان می دهند.
فیلم کوتاهی که از این مراسم در همین تارنمای آلمانی بود با دقت مشاهده کردم و به سخنان دو بانو و چند مرد مصاحبه شونده فلسطینی گوش کردم تا شاید کشف کنم که سن عروس ها چقدر است و آن ها کجا هستند.

سخنان بانوان مصاحبه شونده را که به زبان عربی محلی است زیاد درک نکردم. ولی حرف های آن مردم را که به عربی فصحة (سلیس) سخن می گفتند شنیدم و فهمیدم. در آن هم اشاره ای به سن دخترکان نشده بود.
فیلم کوتاه را به زبان عربی
در این تارنمای آلمانی ببینید

با شماری از دوستان رسانه ای که با جهان عرب در ارتباط هستند به مشورت پرداختم و آن ها تائید کردند که خبر درست است و حتی در شبکه تلویزیونی الجزیرة نیز پخش شده، منتها آن ها خجالت کشیده اند دخترکان شش تا ده ساله را نشان دهند و به نشان دادن تازه دامادها که گل از گلشان شکفته است بسنده کرده اند.
در youtube یک جستجو انجام دادم و نوشتیم Gaza Wedding و ده ها فیلم کوتاه از این مراسم آمد که هر یک گوشه های دیگری از آن را نشان می داد.

با یک دوست عرب مسلمان که او هم روزنامه نگار است مشورت کردم و فیلم را با هم دوباره دیدیم و او تائید کرد که این گونه ازدواج ها در میان اعراب و فلسطینیان رواج دارد و یک امر غیر عادی نیست. منتها دخترک پس از عروسی به خانه پدری باز می گردد و داماد حق همخوابی با او را ندارد تا به سن تکلیف برسد. خجالت کشیدم بپرسم که سن تکلیف از نظر آن ها چند سال است. برخی اعراب با استناد به باور دینی و سنتی که از 1400 سال پیش رایج شده بر این باورند که دختر در 9 سالگی به سن تکلیف می رسد.
گزارش فارسی این عروسی دسته
جمعی را در این تارنما بخوانید

در عکس ها دیده می شود که ده ها اتومبیل شیک و براق به صورت ماشین عروس درآمده و در خیابان های غزه با رژه پرداخته است. پیشتر ادعا کرده بودند که مردم غذا نان شب ندارند و از گرسنگی در حال مرگ هستند. از خودم پرسیدم: پس این اتومبیل های لوکس و گران قیمت را از کجا آورده اند و این بودجه را کدام حکومت در اختیار آنان قرار داده است.



دوباره به سخنان آن زنان و مردان در گزارش تلویزیونی گوش کردم که همه یک صدا می گفتند که اجرای این مراسم "نشان پویائی و زنده ماندن خلق فلسطین" است که به گفته آنان، "عدوی صهیونیستی" قصد نابود کردن آن را داشته است.
این ادعا دروغ اندر دروغ است. ولی آن فیلم ها و آن تصاویر را چه کسی می تواند نادرست بخواند؟

نوشتۀ: منشه امیر – اورشلیم

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

http://www.hamdami.com/MFAFA/Reports2009/060709-EntebeOperation.htm?DisplayMode=print


برگی ازتاریخ - اسرائیل مسافران هواپیما را در اوگاندا
که 800ر3 کیلومتر با این کشور فاصله دارد نجات داد

6 ژوئیه 2009

سرهنگ بوناتان نتانیاهوفرمانده قهرمان عملیات آانتبه"







سی و سه سال از آن روزی می گذرد که گروهی از تروریست های فلسطینی به ستور "جبهه مردمی نجات فلسطین" یک هواپیمای مسافری فرانسوی را که اکثر سرنشینان آن اسرائیلی بودند ربود و در اوگاندا فرود آورد تا از اسرائیل اخاذی کند و مرتکب جنایت گردد. ولی اسرائیل به این کلاشی و دهشت افکنی گردن ننهاد و در جریان عملیاتی که تحسین جهانیان را برانگیخت، واحدهای برجسته عملیاتی خود را به کشور دور دست اوگاندا فرستاد که توانستند مسافران را نجات دهند و تقریبا همه آن ها را سالم به کشور بازگردانند. در جریان این عملیات، تنها یک تن از سربازان اسرائیلی جان باخت و او، فرمانده واحد عملیاتی سرهنگ یوناتان نتانیاهو، برادر نخست وزیر کنونی اسرائیل بود. در این عملیات حماسه آفرین، اهود باراک وزیر دفاع کنونی اسرائیل نیز یکی از افسران برجسته و فداکار بود. همچنین یکی از افراد دلاور شرکت کننده در این عملیات شائول موفاز افسر ایرانی زاده بود که بعدها به ریاست ستاد کل ارتش اسرائیل و پس از آن به وزارت دفاع رسید.
اسرائیل در این عملیات یک بار دیگر نشان داد که گر چه با گروهی آدم کش روبرو می باشد، ولی دفاع از جان شهروندان را وظیفه ملی و اخلاقی خود می داند که نباید در انجام آن کوتاهی کند.

آغاز ماجرای هواپیما ربائی و فرود آوردن آن در اوگاندا
ماجرا از 27 ژوئن 1976 و هنگامی آغاز شد که یک هواپیمای شرکت فرانسوی ارفرانس از نوع A-300 که با 248 مسافر و 12 خدمه از فرودگاه بن گوریون در اسرائیل رهسپار پاریس بود، توسط چهار تن از تروریستهای بین المللی ربوده شد. دو تن از این هواپیما ربایان فلسطینی و دو تن دیگر آلمانی بودند. آن ها هواپیما را به زور در بنغازی در لیبی فرود آوردند تا سوخت گیری کند. تروریست ها به دنبال هفت ساعت توقف هواپیما در بنغازی و سوخت گیری، به خلبان دستور دادند به سوی اوگاندا پرواز کند و در فرودگاه بین المللی انتبه به زمین نشیند. این دستور با اجازه ایدی امین حاکم تروریست اوگاندا صادر شده بود که حاضر به همکاری با آدم کشان فلسطینی گردیده و از اعراب انتظار پاداش مالی داشت.
در همین فرودگاه بود که چهار تروریست دیگر فلسطینی به ربایندگان ملحق شدند.
در 29 ژوئن، یعنی سومین روز این هواپیماربائی بود که ربایندگان همه مسافران غیر اسرائیلی را که یهودی هم نبودند آزاد ساختند و اسرائیلی ها و یهودیان را به تالار ترمینال قدیمی فرودگاه منتقل کردند تا بهتر بتوانند آنان را زیر نظر داشته باشند. برخی یهودیان غیر اسرائیلی بعدها به خبرنگاران گفتند: هنگامی که تروریست های فلسطینی آن ها را به خاطر یهودی بودن، از دیگر مسافران جدا ساختند، به یاد دوران آلمان هیتلری افتادند که افراد را تنها به جرم یهودی بودن بازداشت می کردند و به اردوگاه های مرگ می فرستادند.


هواپیمای اسرائیل هرکولس (C-140) در فرودگاه انتبه

مذاکره با تروریست ها، در حال آماده کردن عملیات نظامی
خلبان هواپیمای فرانسوی که از این رفتار تروریست های فلسطینی به خشم آمده بود، حاضر نشد مسافران یهودی و اسرائیلی را تنها گذارد و اعلام داشت که با آنان باقی می ماند و در سرنوشت آن ها سهیم خواهد بود. همه خدمه هواپیما نیز از تصمیم خلبان پیروی کرده و با مسافران ماندند و آن ها را ترک نگفتند. بعدها نخست وزیر اسرائیل یتسحاک رابین، به خلبان فرانسوی به خاطر این رفتار قهرمانی و بشر دوستانه نشان سپاس اهدا کرد.
دولت اسرائیل در تماس و گفتگو با ایدی امین فرمانروای اوگاندا از او خواست دستور آزادی ربوده شدگان را صادر کند. ولی امین که از دلارهای نفتی اعراب سرمست شده بود، همکاری با تروریست ها را بر اجرای مسؤولیت اخلاقی و بین المللی خود ترجیح داد.
تروریست ها خواهان آزادی 53 تن از همدستان زندانی خود بودند که 40 از آن ها در زندان های اسرائیل و 5 تن در کنیا و 6 هرج و مرج طلب آلمانی در زندان کشور خود به سر می بردند. آن ها اولتیماتوم دادند که اگر تا روز پنجشنبه اول ژوئیه این خواسته آنان عملی نشود، همه گروگان ها را خواهند کشت. خرابکاران در جریان مذاکرات موافقت کردند که اجرای این تهدید را تا چهارم ژوئیه به تعویق اندازند.
در آن هنگام عقیده سران اسرائیل آن بود که تسلیم شدن به خواسته کلاشانه تروریست ها و آزادی این شمار از قاتلان و جنایتکاران، ممکن است موجب جری شدن آن ها و شدت گرفتن عملیات آدم کشی گردد و از این رو، در همان هنگامی که مذاکره با تروریست ها ادامه داشت، ارتش اسرائیل خود را برای رهائی ربوده شدگان آماده می ساخت تا اگر دولت تصمیم بگیرد، بلافاصله به اجرای آن بپردازد.


هواپیماها فرود آمدند، سربازان اوگاندا آتش گشودند
اسرائیلیان فرودگاه بین المللی انتبه را به خوبی می شناختند زیرا پیش از آن که ایدی امین فریفته دلارهای نفتی اعراب شود و از اسرائیل روی گرداند، کمپانی ساختمانی سولل بونه اسرائیل بود که این فرودگاه را برای اوگاندا برپا کرد.
اوگاندا تا اسرائیل 800ر3 کیلومتر فاصله داشت. ولی این فاصله بسیار زیاد مانع آن نگردید که ارتش اسرائیل خود را برای یکی از حماسه آفرین ترین عملیات نجات افراد غیرنظامی از دست تروریست ها آماده نسازد.
برخی از وزیران دولت اسرائیل در مورد احتمال موفقیت این عملیات تردید داشتد. ولی در سوم ژوئیه، حتی پیش از آن که هیات دولت آن را به طور نهائی تائید کند، چهار فروند هواپیمای باری نیروی هوائی اسرائیل از نوع C-130 از فرودگاه شرم الشیخ (که در آن هنگام در تصرف اسرائیل بود) به سوی اوگاندا به پرواز درآمد و پیش از آن که هواپیماها به فراز اتیوپی برسند، با بیسیم به آنها اطلاع داده شد که دولت این عملیات را تصویب کرده است.
هواپیماهای نظامی اسرائیل در تاریکی شب و در حالی که چراغ های مسیر فرود به طور ناگهانی خاموش شده بود، سالم در فرودگاه به زمین نشستند و سربازان سوار بر جیپ های نظامی که با خود آورده بودند به سوی ترمینال قدیمی به سرعت به حرکت درآمدند. شماری از سربازان اوگاندائی که متوجه جریان شده بودند به تیراندازی پرداختند و واحدهای اسرائیلی تصمیم گرفتند پیاده به سوی ترمینال پیشروی کنند. در جریان این عملیات بود که سرهنگ دوم یوناتان نتانیاهو فرمانده واحد هدف گلوله قرار گرفت و از پای در آمد.

آزاد شدگان، سالم به اسرائیل رسیدند
سربازان اسرائیلی در ترمینال قدیمی فرودگاه با خرابکاران درگیر شدند و آتشباری متقابل جریان یافت که دو تن از مسافران در اثر آن جان باختند. سربازان بدون فوت وقت مسافران را به سوی هواپیماهای نظامی که در انتظار آن ها بودند هدایت کردند و به طرف اسرائیل به راه افتادند. اسرائیل که بیم داشت شمار زیادی از افراد در این عملیات زخمی شوند و نیاز به رسیدگی فوری داشته باشند، یک بیمارستان صحرائی در کشور کنیا برپا ساخته بود که نیازی به آن پیش نیامد.
ایدی امین که از این گستاخی سربازان اسرائیلی سخت به خشم آمده و خود را تحقیر شده احساس می کرد، به مامورانش دستور داد یک بانوی 75 ساله اسرائیلی را که چندروز پیش از عملیات نجات به علت بیماری در بیمارستان کامپالا بستری شده بود به قتل برسانند.
بازگشت مسافران نجات یافته به اسرائیل، از جانب رسانه های همگانی جهان و شبکه های تلویزیونی به طور مستقیم پخش شد و مردم اسرائیل از موفقیت این عملیات به شادمانی پرداختند و هزاران نفر به استقبال آزاد شدگان شتافتند.
ترور فلسطینی که هدف از آن کشتن اسرائیلیان و نابودی این کشور بوده و هست، یک بار دیگر با شکست روبرو گردید، ولی متوقف نشد. اکنون چند سال است که گروه تروریستی حماس وارد صحنه شده و به این نزاع جنبه دینی داده و ادعا می کند که اسرائیلیان باید از این سرزمین رانده شوند و اسلام بر آن مسلط گردد. حکومت دینی ایران، برای اجرای هدف های استراتژیک و تاکتیکی خود گروه حماس را (با آن که سنی است و به وهابی ها و سلفی ها گرایش دارد) زیر چتر حمایت خود گرفته است.

نوشتۀ: ایلان فرهادی – اورشلیم